حجت حق
جمعه های تکراری
آتشی از عشق در جانم فکندی، خوش فکندی من که جز عشق تو آغازی و پایانی ندارم سر نهم در کوی عشقت، جان دهم در راه عشقت من چه گویم؟ من به جز عشقت سر و جانی ندارم امام خمینی(ره) سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشیم چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشیم هر چند "امین" بسته ی دنیا نیم اما دلبسته ی یاران خراسانی خویشیم مقام معظم رهبری ای دل اگر عاشقی، در پی دلدار باش! بر در دل روز و شب منتظر یار باش! دلبر تو جاودان بر در دل حاظر است روزن دل بر گشا، منتظر یار باش! عطار نیشابوری گفتم که خدا مرا مرادی بفرست طوفان زده ام، راه نجاتی بفرست گفتند که با زمزمه ی "یا مهدی" نذر گل نرگس صلواتی بفرست در بزم ولا جام هدایت مهدی است مقصود زنور بی نهایت مهدی است ثبت است که بر جریده ی عالم قدس گلواژه ی روشن هدایت مهدی است چه عاشق می شوم وقتی که تنها می شوم با تو! و چشمان تو را محو تماشا می شوم با تو! تو را از چشم های من نهان کردند و می دانند همین امروز و فردا باز پیدا می شوم با تو ! مهدی خلیلیان ای نسیم سر خوشی که از کرانه ها عبور می کنی ویای چکاوکی که کوچ تا به جلگه های دور می کنی آی راهیان! گر از دیار یار ما عبور می کنید پرسشی کنید از او که ای بهار، کی ظهور می کنی! محمد رضا ترکی دلم هوای تو کرده، هوای آ مدنت صدای پای تو آید، صدای آ مدنت بهار با تو بیاید به خانه ی دل ما قدم به خانه ی ما نهِ، صفای آ مدنت عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود نیک می بینم وقتی که زود است و نه دیر مهربانی حاکم کل مناطق می شود نیمه شب صورت خود را به خدا خواهم کرد از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد تا که جان دارم و از سینه نفس می آید به تو و مهر تو ای دوست وفا خواهم کرد صدای آمدنت را به گوش ما برسان! زمان غیبت خود را به انتها برسان کنار تربت زهرا به وقت نا فله ات دعای خویش را به یاری این گدا برسان! جواد حیدری آقا نگاهت سوی آهوهاست، می دانم دستان پاکت مثل من تنهاست، می دانم آقا اگر تو بر نمی گردی، دلیل آن در چشم های پر گناه ما است، می دانم ما عاشق فهم و ادب و معرفتیم ما خاک قدوم هر چه زبیا صفتیم از زشتی کردار دگر خسته شدیم محتاج دو پیمانه می معرفتیم صحبتی شد که خدا باب نجاتی بفرست! تلخی ذائقه را شاخه نباتی بفرست! می رسد با علم سبز امامت بر دوش از چه خاموش نشستی، صلواتی بفرست! بخوان دعای فرج را دعا اثر دارد دعا کبوتر عشق است که بال و پر دارد بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد قطعه ی گمشده ای از پر پرواز کم است یازده بار شمردیم و یکی باز کم است این همه آب که جاری است نه اقیانوس است عرق شرم زمین است که سرباز کم است نه در این کوه صدایی،نه در این دشت غباری نه به این روز امیدی، نه از آن دور سواری برس ای عشق به داد دل ما چشم به راهان تا کنیم عزم خود جزم به یاری سواری سعید بیابانکی وقتی بیایی نسل طوفان در رکابت جنگل به جنگل این سواران در رکابت وقتی بیایی آسمان نوشان خاکی آتش نفس، بی مرگ مردان در رکابت شب از حضیض نهان سوی اوج می آیند چو وقتِ وقت رسد، فوج فوج می آیند قسم به صبر وصفاشان، به رأیشان سوگند به هیمه ی نفس اسب هایشان سوگند که گرد ظلمت شب به باره می شویند به خون تازه زمین را دوباره می شویند علی معلم بخوانید یاران، همه دلداران سرود هم عهدی در فراق جانان می خوانم هر شب، شعر هم عهدی شب جمعه منم و ذکر یا مهدی به پای مهدی، همه سربازیم ز ارکان ابر قدرت قرار اندازیم ما خمارانیم، عبد جانانیم تا ابد انصارالمهدی می مانیم در جمکران مانند باران حس بگیریم ردّی، نشانی از گل نرگس بگیریم همچون پِرِ پروانه ها اوجی بگیریم اینک سراغی از گل نرگس بگیریم حیدری کاشانی هجران جانان تا به چند؟ آن یار کو، آن یار کو؟ در جمکران قلب من، دیدار کو، دیدار کو؟ ای عاقلان دیوانه ام، زنجیر زلف یار کو؟ بر شعله های شوق دل، پروانه ی دلدار کو این جا فضای روح بخش جمکران است این جا مکان مهدی صاحب الزمان است این جا مکان گریه و سو ز و گداز است این جا امام عشق در حال نماز است محسن حافظی یا علی جانم به قربانت بگو مهدی کجاست بوسه ام تقد یم دستانت بگو مهدی کجاست گاه گاهی جمعه ها دل بی قراری می کند می شوم این هفته مهمانت، بگو مهدی کجاست چه جمعه ها که یک به یک غروب شد، نیامدی چه اشک ها به چهره ها رسوب شد، نیامدی خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن خدای ما دوباره سنگ وچوب شد، نیامدی برای ما که خسته ایم ودل شکسته ایم، نه ولی برای عده ای چه خوب شد، نیامدی تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام دوباره صبح، ظهر، نه غروب شد، نیامدی عمری به انتظار نشستم، نیامدی دل را به روی غیر تو بستم، نیامدی ای خضر راه گم شدگان در مسیر عشق چشم انتظار هر چه نشستم، نیامدی گفتند سبز پوش تو از کعبه می رسد هر جمعه رو به کعبه نشستم نیامدی امشب نشسسه بر دلم غم های عالم بی تو گذشت این جمعه هم آقای عالم این جمعه هم از تو خبر حتی نیامد شب آمد و من ماندم و غم های عالم این جمعه هم گذشت و تو اما نیامدی ای روح آسمانی دریا نیامدی ای از تبار آینه ها ای حضور سبز ای آ خرین ذخیره طه نیامدی با سمند سرکش شراب عشق تو ندبه می کنم : (( حبیب من کجاست ؟ ماه من، تمام هستی ام کجاست ؟ آی آسمان بگو به من که حجت خدا، روح آفتاب محور زمین تمام عشق فاطمه، مهدی ام کجاست؟!)) سید محسن بنی فاطمی ای بهانه ی تمام اشک های صبح جمعه ام! ناله های ندبه ام! چه می شود به این نگاه بی رمق نظر کنی؟! فارس حجاز ! یار دلنواز! کی شود برای لحظه ای امید من! ز سرزمین سینه ام گذر کنی ؟ سید محسن بنی فاطمی عصا ره ی همه ی گل های احمدی، مهدی است گل همیشه بهار محمدی، مهدی است آن که می گفت: ز یک گل نشود فصل بهار چه خبر داشت که همچون تو گلی می روید خوب است ما هم مثل باران حس بگیریم هر شب سراغی از گل نرگس بگیریم آه می کشم تو را با تمام انتظار پر شکوه کن مرا ای کرامت بهار! ده روز مهر گردون افسانه است وافسون یک لحظه خدمت تو، بهتر ز مُلک ما را من ره به خلوت عشق هرگز نبرده بودم پیدا نمی شدی تو، باید که مرده بودم زلیخا دیدن و یوسف شنیدن شنیدن کی بود مانند دیدن طلایه دار سحر گاه نور می آید امیر قافله ی عشق و شور می آید تو بدین همه لطا فت که ز حور دل ربودی ز چه بر منِ سیه رو درِ دوستی گشودی؟ کدام جمعه دعا مستجاب خواهد شد سوار صاعقه پا در رکاب خواهد شد چه شود ز راه وفا اگر نظری به جانب ما کنی که به کیمیای نظر مگر مس قلب تیره طلا کنی بوی عطر یاس دارد جمعه ها وعده دیدار دارد جمعه ها جمعه ها دل یاد دلبر میکند نغمه یابن الحسن سر میکند نخواهم گل که گل بی اعتبار است تمام سر آن فصل بهار است تو را خواهم من از گل های عالم که بوی تو همیشه ماندگار است یا صاحب الزمان (عج) از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم گفتند که غروب جمعه خواهی آمد آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم اللهم عجل لولیک الفرج ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد سوگند به هر چهادره آیه نور سوگند به زخمهای سر شار غرور آخر شب سرد ما سحر می گردد مهدی به میان شیعه بر میگردد هنوزهم انتظار و انتظار است هنوزهم دل به سینه بی قرار است هنوز هم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است همان مردی که آید جمعه روزی واین پایا ن خوش انتظار است یابن الحسن : یا بفرما به سرایم یا بفرما که سر آیم همه معبود تو باشی چه بیاسم چه بیایی منتظران را به لب آمد نفس ای شه خوبان تو به فریاد رس اللهم عجل لولیک الفرج همه جا بروم به بهانه تو که مگر برسم در خانه تو همه جا دنبال تو میگردم که تو یی درمان همه دردم یا ابا صالح مددی مولا یا ابا صالح مددی مولا سئوالی ساده دارم از حضورت من آیا زنده ام وقت ظهورت در راه عزيزي است كه با آمدنش بیا که جاده قلبمان را پاییز گرفته پای به سر خود نِه دوست را در آغوش آر خون شد دل من از این جدایی ای دوست ما منتظر تو ایم و تو منتظری یابن الحسن! آقاجان! یوسف زهرا! اگر چه... من به آمار زمین مشکوکم...!!! مني که مايه ننگم به حد رسوايي دارد زمان آمدنت دير مي شود ... بوی عطر یاس دارد جمعه ها وعده دیدار دارد جمعه ها جمعه ها دل یاد دلبر میکند نغمه یابن الحسن سر میکند نخواهم گل که گل بی اعتبار است تمام سر آن فصل بهار است تو را خواهم من از گل های عالم که بوی تو همیشه ماندگار است یا صاحب الزمان (عج) از عشق تو گفتیم و نمک گیر شدیم تا ساحل چشمان تو تکثیر شدیم گفتند که غروب جمعه خواهی آمد آنقدر نیامدی که ما پیر شدیم اللهم عجل لولیک الفرج ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد بر پشت ستم کسی تبر خواهد زد سوگند به هر چهادره آیه نور سوگند به زخمهای سر شار غرور آخر شب سرد ما سحر می گردد مهدی به میان شیعه بر میگردد هنوزهم انتظار و انتظار است هنوزهم دل به سینه بی قرار است هنوز هم خواب میبینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است همان مردی که آید جمعه روزی واین پایا ن خوش انتظار است منتظران را به لب آمد نفس ای شه خوبان تو به فریاد رس اللهم عجل لولیک الفرج همه جا بروم به بهانه تو که مگر برسم در خانه تو همه جا دنبال تو میگردم که تو یی درمان همه دردم يا ابا صالح مددی مولا یا ابا صالح مددی مولا به امید روزی که همه پیامهای کوتاه این باشد: " جاء المهدی ... " روز ظهور تو چه سرافکنده می شوند آنها که از دعای فرج کم گذاشتند دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد بخوان دعای فرج را کـه یـوسـف زهـرا ز پشت پردهی غیبت به ما نظـر دارد و بر لبانمان مژده وعده ظهور تو جاری؟ ای آخرین موعود! برای آمدنت انتظار کافی نیست دعا و اشک و دل بیقرار کافی نیست خودت دعا بکن ای نازنین که برگردی دعای این همه شبزندهدار کافی نیست اسیر مانده ایم در بهانه های پاپتی / و میله های آهنین و عشق های ساعتی حوالی نگاهمان دوباره صف کشیده است / صداي تیک تاک غم , شماره های صنعتی ! در حسرت تو دربدری شد نصیب خضر / ورنه به سیر کوه و بيابان چه میکند دست نیاز بهسوی تو دارد وگرنه نوح / با زورق شکسته به طوفان چه میکند ؟ بهار عشق شکوفا نمی شود بی تو / بیا که غنچه ی دل وا نمیشود بی تو بر آی از افق ای آفتاب صبح امید / که شب رسيده و فردا نمی شود بی تو . . . ای آنکه در نگاهت حجمی زنور داری / کی از مسیر کوچه قصد عبور داری؟ چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابی / ای آنکه در حجابت دریای نور داری . . . اگر چه روز من و روزگار می گذرد / دلم خوش است که با یاد یار می گذرد چقدر خاطره انگیز و شاد و رویایی است / قطار عمر که در انتظار می گذرد . . . از نو شكفت نرگس چشم انتظاری ام / گل کرد خار خار شب بی قراری ام تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو / دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام . . . از میان اشك ها خندیده می آید کسی / خواب بیداری ما را دیده می آید کسی با ترنم با ترانه با سروش سبز آب / از گلوی بیشه خشكيده می آید کسی . . . از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم / بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم بی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مست / عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم . . . از انتظار خسته ام و یا دلم گرفته است؟ / تو مدتی است رفته ای ، بیا دلم گرفته است نگاه سرد پنجره به کوچه خیره مانده بود / گمان کنم بداند او چرا دلم گرفته است ای طبيبا بسر بستر بیمار بیا بهر دلداري دلسوخته زار بیا تو که دل را به نگاهی بربودی زکفم بپرستاری بیمار دل افکار بیا . . . به امید ظهورش . . . غیر از تو مرا دلبر و دلدار نباشد / دل نيست هر آندل که ترا یار نباشد شادم که غم هجر تو گرديده نصیبم / بهتر ز غم هجر تو غمخوار نباشد . . . ای پیک راستان خبر یار ما بگو / احوال گل به بلبل دستان سرا بگو ما محرمان خلوت انسیم غم مخور / با یار آشنا سخن آشنا بگو . . . ای سايه سار ظهر گرم بی ترحم! / جز سايه دستان تو، جایی نداریم تو آبروی خاکی و حیثیت آب / دریا تویی؛ ما جز تو دریایی نداریم . . . خدايا مردم از هجران مهدی / نديدم چهره تابان مهدی چنانم کن که بنمایی حسابم / مرا در زمره یاران مهدی . . . بود محرابم ابروی تو ای دوست / نمازم جانب کوی تو ای دوست اگر حبل المتین فرموده قرآن / نباشد غیر گیسوی تو ای دوست . . . ای آفتاب هستی ای شور عشق ومستی / بازآ بخوان کلامی زان معجز الهی ای دیده ها به راهت ای قائم هدایت / تا کی کنم حكايت شرح غم جدائی کی شود بینم رخ ماه دل آراي ترا تا کشم بر دیدگان خاک کف پای تر سر به بالین با امید دیدن رویت نهم تا مگر در خواب بینم روی زیبا ترا . . . ای پری رو زچه رو روی نشانم ندهی / مویی از طره گیسوی نشانم ندهی دلم از هجر رخت سوخت خدا را زچه رو / جلوه ای زان رخ دلجوي نشانم ندهی . . . خال زیبای جمال دلربایت را بنازم / بوی عطر جانفزای خاک پایت را بنازم گرچه سرو ناز نازد بر قدو بالای نازش / سرو نازم ناز کم کن ناز هايت را بنازم . . . خواهی که در پناه كرامات سرمدی / ایمن شوی زفتنه و ایمن زهر بدی لبریز کن زعطر گلِ نور سینه را / با ذکر سبز یک صلوات محمدی . . . چشمههای نور را ازدیده جاری میکنیم / تا بیائی جمعهها را بیقراری میکنیم در شقايق زارها با اشک سرداران عشق / ردّ پای خستهات را مشکباری میکنیم . . . رایحه ای ببویمت، نرگس خوب روي من / بگذار تا بجويمت ، ای همه جستجوی من راز دلم بگویمت ، ای همه گفتگوی من /خون جگر ، خبر کند قصه مو به موی من . . . چه خوش است من بمیرم به ره ولای مهدي / سروجان بها ندارد که کنم فدای مهدی همه نقد ِ هستی خود ، بدهم به صاحب جان / که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی . . . در سرى نیست که سوداى سرکوى تو نیست / دل سودا زده را جز هوس روى تو نیست سینه غمزدهاى نیست که بي روي و ریا / هدف تیر کمانخانه ابروي تو نیست ارباب زمین، امیر مریخ، بیا / تا نخل ستم برکنی از بیخ بیا از قول همه منتظران می گویم / ای پیرترین جوان تاریخ بیا . . . مهدیا منتظرانت همه در تاب و تبند / همه ی اهل جهان، جمله گرفتار شبند چو بیایی غم و ظلمت برود از عالم / شاد گردد دل آنان که گرفتار غمند . . . وقتی میگیم خدا کند که بیایی شاید او می فرماید خدا کند که بخواهید . . . التماس دعای فرج ویرانه نه آنست که جمشيد بنا کرد / ویرانه نه آنست که فرهاد فرو ریخت ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت. . . به امید فرج آقا امام زمان ای کاش همه می دانستند دنيايي که در آن حجت خدا نباشد جهنمی بیش نیست. جهنمی که اگر نیک بنگری زبانه های آتش آن را خواهی دید. آری ای دوست ! تا زمانی که بهشت ظهور نکرده است من و تو مقیم جهنمیم . . . عاقبت یک روز مغرب محو مشرق می شود / عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق می شود شرط می بندم زمانی که نه دور است ونه دیر / مهرباني حاکم کل مناطق می شود مهدي جان بیا و دنیاى دل را به بوى خوش فطرت پر کن. دلهایى که همواره در سرزمین نیمه شب تو را مىخوانند و به عشق تو در آسمان مكاشفه پرواز مىکنند . . . خدايا با نور امام مهدی، همهی تاريكي ها را روشن کن . . . آمین اوست که در انتظار تواست تا پردهی غیبت را بدری و چهره دلآرایش را به مشاهده بنشینی، او غائب نیست؛ از هر حاضری حاضرتر است، این تویی که غائبی، تو باید حاضر شوی، او منظر توست . . . طلوع نزدیک است اگر بخواهیم ظهور تو زیباتر از ظهور همهی زیباییهاست چشم به راه زيباترين بهاریم خدایا انتظار چقدر دیر میگذرد با صد نگاه خسته، صدا میزنیم تو را بیایید همه منتظر آمدنش شویم . . . هر روزی که می گذرد، یک روز به ظهور امام زمان نزدیک تر می شویم اما به خود امام زمان چطور . . . ؟ سر راهت در انتظارم / برده هجرت صبر و قرارم جز ظهورت ای گل زهرا / به خدا حاجتی ندارم . . . بر چهره پر ز نور مهدی صلوات / بر جان و دل صبور مهدی صلوات تا امر فرج شود مهیا بفرست / بهر فرج و ظهور مهدی صلوات . . . هر کجا سلطان بود، دورش سپاه و لشکر است پس چرا سلطان خوبان بی سپاه و لشکر است با خبر باشــید ای چشم انتظاران ظهــــور بهترین سلطان عالم از همه تنهاتر است اللهم عجل لولیک الفرج دستم به دامانت در این آغاز فصل سرد / آخر سکوت تو غزل را می کشد برگرد آوار غم بر شانه های شهر را بنگر / شعری بخوان آرامشی پیدا کند این درد . . . غروب جمعه رسیده است و باز تنهایی / غروب این همه غربت چرا نمی آیی؟! زمین به دور سرم چرخ می زند پس کی / تمام می شود این روزهای یلدایی . . . ؟ ديدار یار غایب دانی چه لطف دارد؟ ابری که در بیابان برتشنه ای ببارد . . . تعجیل در فرج آقا صلوات فقط گفتي به ما پرواز ، پرواز! / در زندان غیبت کی شود باز ؟ بدون تو چگونه پرگشاییم؟ / برای هر عمل هستی سر آغاز . . . یا مهدی ادرکنی کوه باید تو را رکوع کند / ماه باید تو را خضوع کند «سرافرازی» به احترام حضور / پیش پای شما خشوع کند . . . برای من بیا امشب دعا کن / مرا از بند این دنیا رها کن بیا و یک نظر بر من بیافکن / سپس من را به دردت مبتلا کن . . . یا اباصالح المهدی ورق های توسل گشته دسته / و انگشتانمان هم پینه بسته فقط از تو سرودیم و نگفتیم / که از اعمالمان هستی تو خسته . . . به امید ظهورش و به امید آمرزش گناهانمان کدام نقطه ی این خاک زیر پا ی تو نیست کدام پاره ی خورشید آشنا ی تو نیست ؟ بگو کدام نسیم شکفته در واد ی است که ذهنش آینه بندانی از صفا ی تو نیست ؟ تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات این جمعه جان حضرت زهرا ظهور کن / قلب غمین منتظران پر سرور کن با یک توسلی به در خانه ی خدا / از جاده ی ظهور بیا و عبور کن . . . خدا کند که رضایم فقط رضای تو باشد / هوای نفس نباشد همه هوای تو باشد خداکند که گزارت فِتد به منظر چشمم / که سجده گاه نمازم به جای پای تو باشد . . . بیا که صبر برایم چه خوب معنا شد / در انتظار ظهورت دلم شکیبا شد تمام دفترعمرم سياه شد اما / امید دیدن رویت دوباره پیدا شد . . . یا صاحب الزمان ادرکنی این جشن ها برای من ” آقا ” نمیشود! شب بـا چـراغ عاریـه، فردا نمیشود خورشیدی و نگـاه مـرا میکنی سفید میخـواستـم ببینـمت؛ امـّا نمیشود! بیا باغ و گل بی قرار تو اند / شب و پـنجره وامدار تواند در این بغض و تردید و نا همدلي / دل و دیـده در انتظار تو اند . . . کى رفتهاى ز دل، که تمنا کنم تو را؟! کى بودهاى نهفته، که پیدا کنم تو را؟! غیبت نکردهاى، که شوم طالب حضور پنهان نگشته اي ، که هویدا کنم تو را
کجایی ای گل شب بوی بی نشانی من
چنان که عطر تنت در رواق ها جاریست
چگونه گل نکند بغض جمکرانی من ؟
اگر که آمدی من رفته بودم اسیر سال و ماه و هفته بودم
دعایم کن دوباره جان بگیرم بیایم در رکاب تو بمیرم
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
یا امام زمان انتظار هم از نیامدنت بی تاب شد ...
يك نفر ميگفت مهدي جمعهها در كربلاست...!
هر قطب نما ، قبله نما خواهد شد...!
و چشم انتظار بهاریم
بیا که در سختی انتظارت
در سرخی غروب بر جاده پر درد انتظار غمگین نشسته ایم.
روزها رفت من از مولای خوبم غافلم * هر کسی را جا داده ام اندر دلم
ظاهرآ مجنون و او لیلای بی همتای ماست* باطنا لیلی ما دنیای پر غوغای ماست
تا به کعبه وصلش دوری تو یک گام است
تا چند بنالم که کجایی ای دوست
هر شب به امید، سر نهم بر بالین
شاید تو به خواب من بیایی، ای دوست
از سختی انتظار خود با خبری
یک جمعه ی دیگر سپری گشت و نگشت
هجران تو ای صاحب جمعه ، سپری
از دوری تو غمین و نالان هستیم
وز کردۀ خود کمی پشیمان هستیم
اصلیت ما را تو اگر می پرسی
از کوفه ولی مقیم ایران هستیم!
گذشته سن حضورت ز سن نوح، ولی...
شمار مردم کشتی نکرد تغییری...!
او یوسف دلربای زهراست با هیچ گوهری خریدنی نیست
با دیده لبریز از گناه آن روی چون ماه دیدنی نیست
ولی...
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
بار کریمان کارها دشوار نیست
اگر این سطح پر از آدمهاست،
پس چرا یوسف زهرا تنهاست؟!
چگونه از تو بخواهم به ديدنم آيي
چو خويش يار تو ديديم چه نيک فهميدیم
عزيز فاطمه مهدي چه قدر تنهايي
دارد جوان سينه زنت پير مي شود ...
تقصير گريه هاي غريبانه شماست ...
دنيا غروب جمعه چه دلگير مي شود...
ز قید و بند معاصی رها کنی آقا !
دعای ما به در بسته می خورد ، ای کاش !
خودت برای ظهورت دعا کنی آقا!
ز قید و بند معاصی رها کنی آقا !
دعای ما به در بسته می خورد ، ای کاش !
خودت برای ظهورت دعا کنی آقا!
کی میشود، که تو میهمان خانه هایمان باشی؟